اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبَا الاِْمامِ الْمُنْتَظَرِ الظّاهِرَةِ لِلْعاقِلِ حُجَّتُهُ وَالثّابِتَةِ
زمان : بیست و دوم بهمن ماه مصادف با شب شهادت آن حضرت از ساعت 21:30
مکان : تهران - میدان راه آهن - جوادیه - انتهای بیست متری خیابان شهید طارمی پلاک 73
قرائت زیارت عاشورا توسط آقای رایدپور
و با نوای دلنشین کربلایی احسان حضرتی
خنده بيجا از نادانى است.
عبادت كردن به زيادى روزه و نماز نيست، بلكه [حقيقتِ] عبادت، زياد در كار خدا انديشيدن است.
قلب احمق در دهان او و دهان حكيم در قلب اوست.
دوست نادان، مايه رنج است.
اشعار در وصف شهادت امام حسن علیه السلام
از پس پرده برون حجت اثنـی عشــر است
یاکه درغرة مه قرص قمر جلوه گر است
بلبل از دوری گل تا سحر امشب به نواست
یا پسر بر سر بالین پـدر نوحـه گـر است
هاتفی گفت که خاموش مگـر بــی خبـری
حسن عسگری امشب به جنـاح سفر است
سر به دامان پسر گـرم سخـن بـا مـعبــود
چهره اش بر اثر زهر جفا پـر گـهـر است
شد برون طایر روحـش ز قفـس سوی جنان
مهدی منتظر از بهر پدر خون جـگـر است
سوخت از زهر زپـا تـا بـه ســرم آب گردیـده خـدایـا جگــرم
پسرم مهــدی موعـود کجاسـت؟ تا ببینـد که چـه آمـد به سرم
دشـمنـانـم همـه شـادنـد ولـــی گرد غـم ریخـت به روی پسرم
پســرم گریـد و گـویـد همه دم پــدرم ای پـــدرم ای پـــدرم
یــاد تنهــایـی مهــدی هــر دم می رود خـون زدو چشمـان تـرم
طــوطــی بــاغ جنـانـــم امــــا ریخت یا رب به جهـان بال وپرم
از پس مــاه صفــر زهــر جفـــا کـــرد با ختـم رسـل همسـفـرم
پیکرم شمــع صفـت آب شــده قاصـد مــرگ نشـستـه بـه بـرم
آب آریـــد بــرایـم یــــــاران که به دل سخـت فتـاده شـررم
ای خدا یاد لـب خشـک حسیـن ســوزد از زهــر جفـا بیشـتـرم
آن حسینی که سرش هست هنوز بـه سـر نیــزه عیـان در نظــرم
آن حسینی که به قاتل می گفت آب ده آب کـه سـوزد جگـرم
مـن بـه ایـام جـوانـی (مـیـثــم) بــه گلـسـتـان جنان رهسـپـرم
تسلیت ای حجت ثانی عشریابن الحسن
زود بود از بهر تو داغ پدر یابن الحسن
قلب بابت ازشرار زهر دشمن آب شد
سوخت جسم و جانش از پا تا بسریابن الحسن
زود گرد بی کسی بر ماه رخسارت نشست
زود کردی جامه ماتم به بر یابن الحسن
قرنها چشم تو گریان است بر جدت حسین
لحظه لحظه ریختی اشک بصر یابن الحسن
طفل بودی پیش چشمت چشم بابا بسته شد
تو نگه کردی و او زد بال و پر یابن الحسن
مخفی از چشم همه چشم تو بر بابا گریست
سوختی همچون شمع سوزان یابن الحسن
قرنها فریاد زهرا مادرت آید بگوش
از مدینه بین آن دیوار و در یابن الحسن
یوسف زهرا بیا با ما بگو آخر چرا
تربت زهراست مخفی از نظر یابن الحسن
شاعر: حاج غلامرضا سازگار
ای که چون شمع به پیشِ نظرم آب شدی
ای پدر جان تو بگو بهرِ چه بی تاب شدی
مگر از دستِ عدو زهرِ جفا نوشیدی
در میانِ شبِ ماتم زده مهتاب شدی
ای که از سوز عطش در برِ من میسوزی
گشتی خاموش مگر تشنه تو سیراب شدی
بسکه پیچیدهای از درد در این حجرهی سرد
روی دستِ پسرت ای پدرم خواب شدی
دیدم آن لحظه ز من روی چو برگرداندی
خون به لب داشتی و مَحرَمِ خوناب شدی
ای خداوند، قسم بر تو یتیمی سخت است
عاقبت نام من از چوبِ غمش قاب شدی
پدرم مهدیِ گریانِ تو تنها و غریب
در جهان ماند ولی گوهرِِ کمیّاب شدی
زهرا (س) زند به سینه ، دنبال آن جنازه
بعد از مه صفر شد ، داغش دوباره تازه
سالروز پرپر شدن یازدهمین گل بوستان امامت و ولایت، تسلیت باد. . .
خدایا به حق یازدهمین امام مظلوم شیعیان فرج فرزند غائب غریبش را نزدیک بگردان
|
|
|
|
|