loading...
هیئت شاهزاده علی اصغر (ع)
(v1) بازدید : 44 پنجشنبه 01 اردیبهشت 1390 نظرات (0)

آن شب زمين مكه بر خود ناز مى‏ كرد

با ناز خود درهاى رحمت باز مى‏ كرد

آن شب حرم سر تا قدم حق را هدف بود

گوياى تكبير بلال از هر طرف بود

آن شب شفق در باغ دلها لاله مى ‏كاشت

آن را به عشق يار هجده ساله مى‏ كاشت

آن شب سحر سجاده ‏ى دل باز مى‏ كرد

قامت به قد قامت، مودّت ساز مى ‏كرد

آن شب فلق شعر گل مهتاب مى‏ خواند

از بهر غم، شادى، حديث خواب مى ‏خواند

آن شب سپيده جامه بر تن چاك مى‏ كرد

گرد ملال از روى احمد پاك مى‏ كرد

آن شب زمان چرخ و فلك را تاب مى ‏كرد

كلك قضا لوح قدر را آب مى‏ داد

آن شب زمين آبستن شور و شعف بود

غواص دل آماده‏ ى صيد صدف بود

آن شب منا شعر مباركباد مى‏ خواند

زيبا سرودی ، آن شب ميلاد مى‏ خواند

آن شب خديجه بود و درد بار دارى

از باردارى بود كارش بيقرارى

آن شب ز تنهايى روانش رنج مى ‏برد

رنج شكوفايى به پاى گنج مى‏ برد

آن شب زنان مكه بر او پشت كردند

از او بريدند و نكوهش مشت كردند

آن شب درّ ناسفته ‏اى، بحر كرم سفت

طفلى كه بودش در رحم با او سخن گفت

آن شب ميان آن دو اسرارى مگو بود

وقت شكوفايى نخل آرزو بود

آن شب به مادر از بهشت و حور مى ‏گفت

از مرگ ظلمت در ديار نور مى‏ گفت

آن شب سحر آهنگ شادى ساز مى ‏كرد

در را براى صبح صادق باز مى‏ كرد

آن شب خديجه بود و آه جانگدازش

لطف خداى مهربان و سوز و سازش

آن شب بهشتى بانوان امداد كردند

با يارى خود قلب او را شاد كردند

آن يك به دستش ساغرى آكنده از مُل

آن يك برايش سندس و استبرق و گل

آن يك به پايش با ترنم لاله مى ‏ريخت

لبخند از لب در، ديار ناله مى‏ ريخت

آن يك برايش باده در پيمانه مى ‏كرد

آن يك پريشان گيسوانش شانه مى ‏كرد

مريم به گوشش آيه انجيل مى‏ خواند

آسيه بهرش داستان نيل مى‏ خواند

سارا برايش عود و عنبر دود مى ‏كرد

او را مهيا بهر يك مولود مى‏ كرد

ناگه خدا از راز هستى پرده برداشت

آهنگ فتح نور در شهر سحر داشت

تا مصطفى را ابتران ابتر نخوانند

شعر هجا در وصف پيغمبر نخوانند

ام القرا آيينه دار نور گرديد

چشم كج انديشان عالم كور گرديد

كون و مكان را ذات حق زيب و فرى داد

بر خاتم پيغمبرانش دخترى داد

آن هم چه دختر نازنين و ناز پرور

دختر نه بلكه بر يتيم مكه، مادر

بالاتر از او بين زنها دخترى نيست

در امتحان همسرى شد نمره ‏اش بيست

هر تار مويش آيه حبل المتين است

بر حلقه ‏ى انگشتر خاتم، نگين است

آمد به دنيا عصمت كبراى سر مد

ام‏ الائمه فاطمه ام ‏محمد

آمد به دنيا شاهكار كلك خلقت

گنجينه شرم و حيا و كان عصمت

آمد به دنيا آنكه نورش منجلى بود

معراج احمد بود و منهاج على بود

آمد به دنيا آنكه هستى هست مستش

از مستى هستى بشر شد پاى بستش

گر او نبودى هستى عالم نبودى

مشهودى از آب و گل و آدم نبودى

گر او نبودى زندگى بى محتوا بود

در پرده ابهام آيات خدا بود

او رحمتى بر رحمةللعالمين است

او زينت آيات قرآن مبين است

بر جسم ختم‏ الانبيا روح است زهرا

بر كشتى عدل على نوح است زهرا

آئينه دار نهضت پيغمبر است او

بهر پدر دلسوزتر از مادر است او

مظهر خدا هست و خدا را اوست مظهر

ساقى على هست و على را اوست كوثر

شرمنده از نور جمالش آفتاب است

درس نخستين بر زنان حفظ حجاب است

لبهاى ختم الانبيا بوسيد دستش

پيمانه صبر على گرديد مستش

از بس كه داده ذات حق قدر و مقامش

قد قامت احمد بود از احترامش

بى فاطمه نام نبى معنا ندارد

فرقى على با حضرت زهرا ندارد


***********


ای در گران حضرت عشق

ای شیره جان حضرت عشق 

ای کوکب آستان حیدر

ای ذکر دل و زبان حیدر

تو راحت روح مرتضایی

تندیس نبی گل خدایی

از عطر تو نه فلک معطر

مستانه بوی توست حیدر

تو باغ گل بنفشه زاری

بر دامن خود حسین داری

بر سید عشق نور عینی

تو مادر خوب زینبینی

ای کوثر نور، نور کوثر

ای آینه جمال داور

از همت تو به پا رسالت

از دامن تو بود امامت

هستی شده خلق از برایت

کعبه شده محرم سرایت

وقتی که کند بهانه تو

آید به طواف خانه تو

سر می نهد از وفا به خاکت

یعنی شده است سینه چاکت

هستی به فدای دیدگانت

در می چکد از لب و دهانت

چون پای نهی سحر به محراب

آهنگ تو دل برد ز مهتاب

تا نام حق از لبت ببارد

نور تو به عرش پا گذارد

روشن شود عرش حق ز نورت

آیند ملائکه به طورت

از نور  تو جمله خیره گردند

آیند و به گرد تو بگردند

آنجاست که خالق سماوات

مدح تو بگوید ام سادات

این فاطمه است ای ملائک

عشق همه است ای ملائک

او مال من است و مال احمد

عشق علی و گل محمد

گیرید ز شوق چادرش را

چینید زدیدگان دُرش را

امروز به عشق خو بگیرید

از یاس مدینه بو بگیرید

فردا که همه ز خاک خیزند

از ترس زدیده اشک ریزند

دیدید کسی چو بوی او داشت

یک قطره می از سبوی او داشت

از جانب من کمک دهیدش

از عشق علی نمک دهیدش

با فاطمه هر که بود با ماست

عالم همه اش برای زهراست

                   سید محمد جوادی


*************



اي بهشت قرب احمد (ص) فاطمه(س)

ليله قدر محمد (ص) فاطمه(س)

اي سه شب بي قوت واز قوت تو سير

هم يتيم و هم فقير و هم اسير

وحي بي ايثار تو كامل نشد

هل اتي بي نان تو نازل نشد

مدح تو كي با سخن كامل شود

وحي بايد بر قلم نازل شود

اي كه در تصوير انسان زيستي

 كيستي تو كيستي تو كيستي

از شب ميلاد تاآخر نفس

 مصطفي (ص)يك دست را بوسيد و بس

آن هم اي دست خدا دست تو بود

اي برآن لبها و دست تو درود

عقل كل از كل هستي شد جدا

تا چهل شب كرد خلوت با خدا

 اين چهل شب در  سرش شور تو بود

 بهر استقبال از نور تو بود

اي كه از سر تا به پا پيغمبري

بلكه هم پيغمبري هم حيدري

تو رسول الله (ص) شويت بوالحسن (ع)

هر سه يك جانيد با هم در سه تن

بس تويي اي عرش حق را قائمه

هم محمد (ص) هم علي (ع) هم فاطمه (س)

بايد اينجا لب فرو بست از بيان

روز محشر قدر تو گردد عيان

صحنه محشر همه پابست توست

اختيار نار و جنت دست توست

مهر تو روز قيامت هست ماست

ريشه هاي چادرت در دست ماست

روز محشر كار ما با فاطمه (س) است

نقش پيشاني ما يا فاطمه (س) است

از كرامت بر جبين ما همه

ثبت كن هذا محب الفاطمه (س)




*******************


از  آسمان قدوسیان آواز کردند

درهای رحمت را دوباره باز کردند

در موسم میلاد یاس باغ عصمت

در باغ جنت بلبلان آواز کردند

در اسمانها عرشیان با شور و شادی

چشن سرور و شادمانی ساز کردند

در وصف و مدح کوثر ختم رسولان

امشب تمام قدسیان لب باز کردند

او محرم راز خدا بعد از نبی بود

گر مکه را آیینه دار راز کردند

امشب ملائک بر نبی تبریک گفتند

تا صبح گرد خانه اش پرواز کردند

آندم که سر زد روی زهرا

سادات زین مادر به عالم ناز کردم

حیرت مکن ای دل اگر گویم به عالم

پیغمبران با مهر او اعجاز کردند

در هر گرفتاری و غم حتی امامان

با ذکر نامش درد خود ابراز کردند

امروز آمد از جنان امام (وفائی)

خلق جهان را بعد او آغاز کردند
                          سید هاشم وفائی

******************



بگوشم مژده می آید دمادم

دل شوریده گردد شاد و خرم

تولد یافت در ماه جمادی

عزیز که بود او فخر عالم

گل نشکفته از دامان مادر

رسد بوی خوشش اندر مشامم

دو تا گل از گلستان نبوت

به زهرا و به رهبر خیر مقدم

از این مولودی فرخنده تبریک

بگوید دوستان با هم دمادم

قدوم مادر و فرزند امروز

مبارک باشدی بر اهل عالم

عیان شد آیه نور علی نور

ملائک صف به صف دربان و همدم

علی را همسر و مام شبیر است

به پیغمبر نگین از به خاتم

ز زهرا بر همه زنها خطاب است

رعایت کن حجاب ای زن به عالم

کجایی ای امید قلب امت

ز هجر روی تو بشکسته بالم

زبان اصغری قاصر از آن است

کند وصف تو ای نیکو خصالم

                                  معصومه اصغری

***********




محمد بحر بی پایان رحمت گوهرش زهرا

علی فلک نجات آفرینش لنگرش زهرا

رسول الله می نازد که دارد دختری چون او

کتاب الله می نازد که باشد کوثرش زهرا

به معراج نبوت گر بگیری اوج می بینی

که گردون هاست در این راه و باشد محورش زهرا

خلایق راست قرآن داور و ، قرآن از آن بالد

که در تفسیر و در تعبیر باشد داورش زهرا

علی در غزوه ها یار محمد بود و می بودی

در امواج غم و اندوه تنها یاورش زهرا

همای قله قاف ولایت ، ملک هستی را

گرفته زیر پر زیرا بود بال و پرش زهرا

درست ام ابیها گر شود تفسیر می بینی

که هر پیغمبری بود از نخستین مادرش زهرا

سلام حق سلام انبیا بر شخص پیغمبر

سلام شخص پیغمبر به تنها دخترش زهرا

عبور ناقه اش چون روز محشر افتد از محشر

کند محشر به پا محشر که گردد محشرش زهرا

گریزد از قیامت تیره گی تا مرز تاریکی

چو گردد با خدایی نور خود روشنگرش زهرا

ولایت چیست بشنو آسمان کل خوبی ها

که با شد مهر و ماه و آفتاب و اخترش زهرا

محمد جان جان عالم است و هیچ می دانی ؟

که باشد جان شیرین در درون پیکرش زهرا

خدا در دیده ی ظاهر نمی گنجد اگر گنجد

به چشم خواجه لولاک باشد مظهرش زهرا

رسول الله را باشد دو قرآن ، صامت و ناطق

کتاب صامتش قرآن ، کتاب دیگرش زهرا

درود هر زن آزاده و هر مرد آزاده

بر آن بانو که باشد در ولایت رهبرش زهرا

ولایت همچو قرآن محمد جاودانی شد

به یمن همت دخت ولایت پرورش زهرا

محمد حی سرمد را بود پیغمبر خاتم

که در هر عصر و هر نسل است پیغام آورش زهرا

عبادت سنگرش زهرا نبوت محورش زهرا

ولایت همسرش زهرا امامت مصدرش زهرا

محمد شهر علم و در علی ابن ابیطالب

زهی شهری که باشد زینت بام درش زهرا

درخت سبز توحید و نبوت کیست ؟ پیغمبر

امامان شاخه ها و شیعیان برگ و برش زهرا

جز اینم ، گر بود ایمان نداردم بهره از ایمان

که دین ، هم اولش زهرا بود هم آخرش زهرا

بیا حج ولایت کن ، که این حج تا ابد باشد

صفا و مروه و سعی و منی و مشعرش زهرا

علی سنگر نشین جنگ ها بود و عجب دارم

که شد بعد از پیمبر حامی بی سنگرش زهرا

تک تنها کنار آستان خانه پشت در

خدا داند خدا داند چه آمد بر سرش زهرا

غلاف تیغ خصم دون زکار انداخت دستش را

بلی این بود پاداش جهاد اکبرش زهرا

برای یاری حیدر فشاری دید پشت در

که رفت از دست آنجا هم صدف هم گوهرش زهرا

دریغا کز جفای اهل دوزخ پایمال آمد

بهشت وحی و پرپر شد گل نیلو فرش زهرا

گل لبخند روید ز آفتاب حشر ای میثم

اگر بر خلق افتد سایه ای از چادرش زهرا

                                              حاج غلامرضا سازگار

                                               با تشكر از برادر عزيز مهدی محمدی


ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 59
  • کل نظرات : 7
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 12
  • آی پی دیروز : 7
  • بازدید امروز : 14
  • باردید دیروز : 6
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 3
  • بازدید هفته : 21
  • بازدید ماه : 20
  • بازدید سال : 160
  • بازدید کلی : 2,060